اميال شهوانيم را انچنان سركوب كرده ام كه غلط مي كنند تا اخر عمر !اجازه بروز و ظهور بخود دهند !!
طرفداران تاريكي مخالف باز شدن پنجره ها ! هستند !!
عارفي را گفتند چرا با خلق درنياميزي؟
گفت چه كنم قومي را كه عيب من پنهان از من دارند ولي با ديگران گويند!
هیچ دندانپزشکی نمی تواند دندان طمع را پر کند!!
دلا ! تا خوب بودي بد نبودم!!
جايگاه اداريم را محاسنم !! تعيين مي كند
اقتصاد فلج حتی قادر به خريد صندلي چرخدار براي خودش هم نخواهد بود!!
اگر بخواهيم "عدل و قسط " را عادلانه تقسيم کنيم " عدل " به بازاريان ميرسد و " قسط " به کارمندان!!
از زمانيکه چشمهايم تار ! شده است درتلويزيون ممنوع التصوير! شده ام!!
اهنگ رشد فقر! همچنان محزون نواخته مي شود!!
با اينکه دايما ضميرم اول شخص مفرد را صرف ميکند هيچگاه سير نمی شوم!!
شاعري وارد دانشکده شد
دم در ذوق خود را به «نگهباني» داد!
شاعري قبلهنما را گم کرد... سجده بر مردم کرد!
شاعري وام گرفت...شعرش آرام گرفت!
شاعر تشنه ز دريا ميگفت...اهل بيت سخنش را به اسارت بردند!
تاجري دسته گلي پرپر ديد...ياد پروانهي کسبش افتاد
شاعري ضربت خورد...تاجري شعرشناس در ته حجرهي خودشربت خورد!